alt
صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 35

موضوع: پروازیک فرشته (تاپیک دلنوشته های مذهبی)

  1. 58,565 امتیاز ، سطح 75
    1% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,485
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1389/03/25
    محل سکونت
    کرمانشاه
    نوشته ها
    4,475
    امتیاز
    58,565
    سطح
    75
    تشکر
    6,382
    تشکر شده 17,504 بار در 5,769 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    پروازیک فرشته (تاپیک دلنوشته های مذهبی)

    #1 1392/09/03, 22:00
    بسم الله الرحمن الرحیم

    دوستان مهربان ویاران خوب اسپشیالی این تاپیک روایجادکردم تاازاین پس هرکس

    دلنوشته یامتنی ازخودش تاکیدمیکنم ازخودش داره که مذهبی ومعنوی هست وفکر

    میکنه جاش توی قسمت مذهبی هست رواینجابزاره


    درضمن اینجامحلی برای حفظ نوشته ها بعنوان یادگاری از بچه های اسپشل هم میباشد

    تاکیید میکنم دلنوشته یامتن باید ازخودکاربرباشه حتما هم مذهبی باشه میتونه درددل

    باخداباشه یا قطعه ای درموردامام زمان یاهرمتن مذهبی حتی حرف دل باشه اگه چنانچه کسی

    کپی پیست کنه

    بااحترامی که برای کاربرقائل هستیم پستش حذف خواهدشد ...


    لطفا دلنوشته های مذهبی ومعنوی خودرا درتاپیک پروازیک فرشته قراردهید.

    باتشکر فراوان از همراهی شماعزیزان

    این پست بدلیل کم بودن تعداد شرکت کننده ویرایش شده کماکان تاپیک پابرجاست
    17 کاربر مقابل از امیرمهدی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 24143, BAAGHE BI BARGI, ehsan69, elahee, f123, f7970, faeze hajizade, marieh, Mojtaba, Niloof@r, sarv, soheilaa, سنگ صبور, فاطمه58, نیلوفر
    فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
    امیرمهدی آنلاین نیست.

  2. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1392/09/03, 22:08
    سلامی دوباره به معشوق سالیان دراز
    هرچه لحظه ها له می شوند، هرچه ثانیه ها خونین تر می شوند،قلب من روشن تر می شود.نمی دانم چطور احساسم را بیان کنم ،اما خوشحال تر می شوم وقتی شب ها از پی روزها و روزها از پی شب ها می گذرند،با صدای برگ های زمین زنده تر می شوم ،باشنیدن صدای قمری ها پر حرارت تر می شوم ،بادیدن تشعشعات خورشید صبحگاهی امیدی تازه می یابم ،چقدر زیباست وقتی عقربه ی ساعت نزدیک بودن صبح را نشان می دهد، صبح یعنی هنوز زندگی پابرجاست.
    چقدر زیباست رقص نخل خرما را، باد به نظاره می گذارد ،یعنی طبیعت می خندد، یعنی توهنوز به بندگانت زندگانی می بخشی ،هنوز دل هایی هست که می تپند ،هنوز کسانی حضور دارند که می بخشند همانطور که تو با حرکت زمین زندگی را در جریان قرار می دهی باد را به حرکت در می آوری و تصویر رقص شاخه های خرما را بر پنجره ی اتاقم می اندازی تا بادیدن انعکاس نور دوباره امیدوار شوم که شب را پشت سر گذاشتم ویک روز به دیدارم به تو نزدیکتر شده ام.

    فاطمه
    11 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 24143, f123, f7970, marieh, sarv, امیرمهدی, سنگ صبور, فاطمه58, میوه بهشتی


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

  3. 95,444 امتیاز ، سطح 96
    20% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,606
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه ی بهترین اثر به یاد نویدنفر دوم مسابقه بهترین تاپیک با موضوع محرم
    تاریخ عضویت
    1390/11/07
    محل سکونت
    ایلام
    نوشته ها
    5,055
    امتیاز
    95,444
    سطح
    96
    تشکر
    17,034
    تشکر شده 22,565 بار در 6,017 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1392/09/03, 23:33
    دوست داشتم شعر میگفتم ولی فرصتشو متاسفانه ندارم وفی البداهه امشب این متن به ذهنم خطور کرد امیدوارم مولام قبول کنه!

    مهدی جان سلام!مرا میشناسی؟همونی که هر وقت از دنیا خسته میشه بیادت میفتد ودست به قلم میبرد وبرایت مینویسد...شاید از بی تفاوتی و نامهربانیم باشد یا اینکه در بند تعلقات دنیویم ...میدانم...!!
    هر وقت خواستم دست به قلم شوم لحظه ای درنگ میکردم چرا که تاب و توان نوشتن را نداشتم ویا شرم از گناه مانع از حضورت میشد...
    مولای من!به درد دلهایم گوش میدهی؟؟امده ام که برای رهایی از این دنیا دعایم کنی که بد جور زمین گیر کرده ...
    می خواهم برای لحظه ای برای تو بنویسم و تو را بخوانم..تویی که میدانم ازادی بخش انسانها و جهانی..پس مرا دریاب...بنده ای که دیگر تاب وتوان دوریت را ندارد...

    یا مهدی(عج) ادرکنی
    gol
    8 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 24143, f7970, sarv, امیرمهدی, سنگ صبور, نیلوفر
    شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
    فاطمه58 آنلاین نیست.

  4. 95,444 امتیاز ، سطح 96
    20% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,606
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه ی بهترین اثر به یاد نویدنفر دوم مسابقه بهترین تاپیک با موضوع محرم
    تاریخ عضویت
    1390/11/07
    محل سکونت
    ایلام
    نوشته ها
    5,055
    امتیاز
    95,444
    سطح
    96
    تشکر
    17,034
    تشکر شده 22,565 بار در 6,017 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    زلزله و تلنگری به دل!

    #4 1392/09/03, 23:44
    سلام..
    این چند روز بدجور تو شهرم زلزله میاد شاید همون 4الی5باری که زلزله اومد مثل همین 5دقیقه پیش برای چند ثانیه ترسیدم وهنوز احساس میکنم زمین زیر پای من میلرزه..
    زمین که لرزید منم لرزیدم..تمام چیزهایی که اطرافم هم بود لرزیدشاید باز هم زمین بلرزه...
    و تن منم بلرزه و شاید این بار بیشتر بترسم... اما ایکاش به جای تنم..دلم می لرزید...
    چقدر احساس بدیه که احساس کنی اینهمه حرص به هیچ جا نمیرسه..وقتی که می فهمی این همه چیزایی که دور وبرت با یه تکون خدا از دست میدی..
    حتی بدنت که اولین چیزی که داری احساس بود..نمیدانم چرا اما گریم گرفت از چند نفر باید حلالیت می خواستم؟؟؟چه کارایی را باید میکردم؟؟؟و؟؟؟؟
    وای خدا...ممنون که تکونم دادی..بازم از این کارا بکن.گر چه شاید همین فردا از یادم بره..اما...ممنون که همین فرصت برام شد که بهش فکر کنم...
    7 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, f7970, sarv, سنگ صبور, میوه بهشتی, نیلوفر
    شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
    فاطمه58 آنلاین نیست.

  5. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #5 1392/09/04, 00:20
    پرونده تقدیرم را می گشایم یک ذره دلتنگی،ذره ایی دلسوزی ویک قافیه غم در تیتر صفحه ی تقدیر من نوشته است،سکوتم را با ذره ایی آه ویک جام تنهایی می شکنم،غصه ی دیرینم باز طولانی شده است،نیازمند یک وجب گریه ام،باز به نقش قلم پناه آورده ام،شیشه ی دل تنگی ام می شکند،بغضی کهن سراسر وجودم را فرا گرفته است، دل خسته تر از همیشه می سوزم بایک کاسه افسوس دفترچه ی وجودم را می گشایم،ملائک دورا دورم می گردند،پرهای روبه قبله یشان دانه های درد مرا تسکین می دهد در سرم اقیانوس ها غم موج می زند،حسرت در ماورای نفس هایم نهفته است،گویا لحظه ی آخر است گویا سایبانی برای آتش دلم پیدا نمی شود،شب است ،سکوت است،صدایم در ژرفنای وجودم می شکند،آه مرا کسی نمی شنود،تقدیرم به آخر رسیده است،بیشتر از همیشه دلتنگ رفتنم.
    لحظه توقف کرده است،گویا غصه ایی در ته سلولم از قافله ی خردم جا مانده است،معبودم چرا به زندگی ام فرمان ایست نمی دهی؟

    فاطمه
    8 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, bnm, f7970, sarv, امیرمهدی, سنگ صبور, میوه بهشتی


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

  6. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #6 1392/09/04, 15:08
    بادها شروع به وزیدن می کنند،پایه ها می لغزند،تکیه گاهان سست می شوند و کوه های پر ادعای استقامت خرد می شوند،هرجا تو باشی پایه ایی نمی لغزد،هرجا تو باشی سست ترین کوه ها با خاک یکسان نمی شوند،ای تکیه گاه تمام تکیه گاهان، ای صدای کبریایی،ای شنوای زوزه های بینوایان،ای فریادرس تمام فریاد کنندگان،زمین با استقامت توست که متلاشی نمی شود،آسمان ها را تو ستونی که سرتاسر بسان علم می مانند.
    ای نور منور خورشیدان،ای جمیل جمائل زیبای ها،ای استحکام مستحکمان
    خود آگاهی،دل من امشب تا بی نهایت لرزان است،صدای گریه ام را فقط تو می شنوی،فریاد(مدد-مدد)قلبم را فقط تو حس می کنی،تورا به صلابت صلیبانت،تورا به محبت عاشقانت،تورا به بی نوایی بیچارگانت،امشب پیوندت را در من محکمتر از محکمان کن.
    به فریادم برس که تنها تکیه گاهم تویی،آرامم کن که دلم تنها تو را دارد،کمی نزدیکتر باش تا باخیال راحت بر تو تکیه کنم،ای معشوق حقیقی من،ای جان وتن من،ای روح وقلب من،کمی مهربان،کمی با نگاه پر رحمت،آغوش پر عشقت را بگشا،تا برای فردایی دیگر در تو آرام شوم ای مهربانم

    فاطمه
    4 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, f7970, امیرمهدی


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

  7. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #7 1392/09/04, 17:32
    سست ترین بوته ها استحکام لحظه ایی دارند،درختان استوار و کوه ها پایدارند،خورشید ثابت وزمین در حرکت است،اما داغ دل شقایق را کسی نمی فهمد،گریه ی پر درد لاله ها تمامی ندارد،درون بازارچه ی قلبم مثل سابق غوغاست،حضور چلچله ایی را حس نمی کنم،وزش بادی شادم نمی کند ،نرمی باغ ها دستانم را به گریه می رساند،ذره ذره در حال نابودی خاکیم،یگانگی بی مفهوم،وحدت بیگانه وعشق پاره پاره گشته است وخداوند ابدی تا بی نهایت جاویدان است،قلمی بر لوحی نقش می نگارد،اندیشه ایی رشد می کند وبه باور می رسد اما انسان رو به تباهی قدم بر می دارد،لرزش یک ثانیه زیبا نیست،یک دست صدا ندارد،صدای گریه ی اطلسی را کسی نمی شنود کسی نیست که به داد گریه باران برسد،تنها یک نفر گواه همه چیز است،گواه روز تولد،مسیر وگردش پرگار زندگی و در نهایت مرگ.
    شاخه های ظلمت بر دیوار دیوار کره ی خاکی نقش بسته اند،بوی یاس ها سال ها پیش به تاراج رفته است تنها یک صدا می آید وتنها یک نفر هست که همیشه گفته وخواهد گفت که هست وبودنش ابدیست.خداوندا دنیا ظلمتکده ی وحشت است، پس کنارم باش.

    فاطمه
    4 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, f7970, امیرمهدی


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

  8. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #8 1392/09/04, 21:34
    خورشید تابان همه جا را منور کرده،باز آسمان زیبا شده،پرندگان به زندگی لبخند می زنند،مرغان یا کریم آواز شادی سر داده اند،امروز از همه روزهای تو قشنگ تر است می دانی چرا؟
    تازه متولد شده ام،تازه احساست می کنم ،تازه مهربانی را لمس می کنم ،تازه می فهمم عشق یعنی چه؟خیلی زیباست وقتی لبخندت را با رقص شاپرک ها استشمام می کنم،نبض زمین می زند ،دنیا دوباره زنده می شود،چقدر زیباست بچه ها می خندند،یعنی تو شادمانی،وبه نقاشی ات فخر می فروشی،
    امروز زیباست فردا زیباتر،دلم روشن است،فردا روشن تر،من هم می خندم ،فردا رساتر.
    امروز باز سفره ات را باز کرده ای و دلشکسته ها را مهمان کرده ای،خوشحالم که با دل شکسته در محضرت می آیم،خوشحالم فرشتگان را به استقبالم فرستاده ای،خوشحالم از اینکه آسمان را گسترده کرده ای تا ما بتوانیم آزادانه نفس بکشیم،خوشحالم درهای مجلل بهشتی ات را در زمین لمس کردم و بوی گل های محمدی را هر روز احساس می کنم،خوشحالم از اینکه می توانم نفس بکشم وچند خطی با تو درد دل کنم ،خیلی زیباست وقتی محبوبت را همه جوره احساس کنی،وقتی می بینی شاپرک ها می خندند و دور تا دورت حلقه زده اند.وقتی می بینی مادری با خنده ات دوباره زنده میشود،کودکی با نوازشت آرام می گیرد،وقتی می شود عشق را به دنیا ارزانی کرد.
    اخه تو چقدر عاشقی؟چقدر صبوری؟چقدر مهربانی وتحمل در مقابل این همه گناه چقدر؟
    خوشحالم از این که هنوز امید جریان دارد هنوز باران می بارد،هنوز خورشید می تابد وباد می وزد،درختی رشد میکند وثمره می دهد،هرچه از توست مانند خودت نمایشی از زیبایی و قدرت توست.
    می نویسم در خاطرم باقی بماند،من بی دلیل نیستم تا یادم بماند کسانی چشم انتظارم هستند وبرای شکفتنم دعا می کنند چقدر تو مهربانی ازهمه مهربانتر

    فاطمه
    4 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, f7970, فاطمه58


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

  9. 95,444 امتیاز ، سطح 96
    20% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,606
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه ی بهترین اثر به یاد نویدنفر دوم مسابقه بهترین تاپیک با موضوع محرم
    تاریخ عضویت
    1390/11/07
    محل سکونت
    ایلام
    نوشته ها
    5,055
    امتیاز
    95,444
    سطح
    96
    تشکر
    17,034
    تشکر شده 22,565 بار در 6,017 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #9 1392/09/05, 00:46
    تا حالا حس کردین خدا چقده مهربونه؟؟
    خیلی وقتها ماها رو امتحان میکنه گاهی از امتحاناتش سربلند در میایم وگاهی رد میشیم...
    خدا خیلی هوای بنده هاشو داره ولی این ماها هستیم که ناشکری میکنیم..
    من یکی گاهی خسته شدم از امتحاناتش میدونم ظرفیتم پایینه..یه وقتایی به خدا میگم میشه کمتر امتحانم کنی؟یا حداقل براساس توانم منو امتحان کن...منی که دارم تک تک در امتحان وازمایشات درجا میزنم...گناهام داره زیاد میشه ولی با این حال بازم هوامو داره..
    خدایا سکوت میکنم خودت میدونی چقده حرف تو دلمه ولی راضی میشم به حکمت و قضا وقدرت چون باور دارم راهو نشونم میدی ولی امان از دل بی طاقت من.....
    6 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, 24143, ehsan69, امیرمهدی, میوه بهشتی, نیلوفر
    شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
    فاطمه58 آنلاین نیست.

  10. 82,540 امتیاز ، سطح 89
    33% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,210
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه عکس و قلم شماره یکنفر اول مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره دوبرگزارکننده مسابقه شعر و گرافیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1392/07/13
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    3,817
    امتیاز
    82,540
    سطح
    89
    تشکر
    8,570
    تشکر شده 20,783 بار در 4,222 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #10 1392/09/05, 12:20
    از ماورای باغ پر نگین از پشت دریاهای سراسر عشق از میان کوه های خالی از کینه با تو سخن می گویم،سخنی می گویم تا شاید در لابه لای گفته هایم ،وسعت دریابودن عشق بی ریای کودکی ام را حس کنی.
    چشم گشادم ،صدای گریه ام عرش را به لرزه در آورد به خنده رو آوردم همه با لبخندم شادمان شدند ،خنده ایی خالص از اعماق دل روشن و پاک کودکی ام،قلب غمگین آدمان اطرافم را گل آذین کرد ومن تازه پا به عرصه زندگی گذاشته بودم.از کودکی به نوجوانی،از نوجوانی به پیری رسیدم،وتازه فهمیدم معنای آن لبخندها چیست.
    خدایا می پرستمت تنها تولایق پرستشی ،خدایا به سبوح بودنت تنهایم مگذار من بسیار خسته ام واحتمال سقوطم بالاست،دستم را رها مکن

    فاطمه
    5 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, Mojtaba, montazer65, امیرمهدی, میوه بهشتی


    ---------------

    نیلوفر آنلاین نیست.

صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •