هر چقدر
که از دوران مدرسه دور شده
باشیم، چیزهایی هست که هر از گاهی
باعث میشن که فکر کنیم: "آه...کاش
اینو تو مدرسه بهم یاد داده
بودن.."
کاش به جای یکی از ساعت های زبان
خارجه و ریاضی و فارسی، یک بار هم
یه کلاس درباره ی زندگی کردن
برگزار می شد. شاید هم هر از گاهی
معلمی پیدا شده که سعی کنه حرف
های خارج از درس بزنه...اما احتمالا
ما حرفهاشون رو جدی نگرفتیم و
ترجیح دادیم به جای فکر کردن به
حرفهاش، به شیوه ی زندگی خودمون
ادامه بدیم.خیلی موارد هست که شاید
> دیر، ولی بالاخره روزی توی
> زندگی بهشون می رسیم. فکر کنید
> چقدر
> عالی می شد اگه توی سن کمتر
> اینها رو یاد می گرفتیم.این نکات
> کاربردی رو بخونید و سعی کنید
> ازینجا به بعد توی زندگی جدی ترشون
>
> بگیرید:
>
>
>
> 1)قانون ۸۰/۲۰:
>
>
>
>
>
> این یکی از بهترین روش ها برای
> اینه که بهترین استفاده رو از
> وقتتون بکنید. چیزی که قانون
> ۸۰/۲۰ میگه اینه که ۸۰ درصد ارزشی
> که
> بدست می آورید، نتیجه ی ۲۰ درصد
> از تلاشیه که انجام داده اید.
>
> این یعنی اینکه اکثر کارها و
> مشغولیت های ما مفید نیستند. پس
> میتونیم خیلی از کارها رو از
> لیست انجام کارمون خط بزنیم. در
> عوض
> وقت و انرژی بیشتری روی کارهای
> دیگه، که به نظر میرسه بازده
> بیشتری
> - چه از لحاظ موفقیت و چه از لحاظ
> حس رضایت درونی - دارن بذاریم.
>
>
>
>
>
> 2)قانون
> پارکینسون:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> میتونی کارها رو خیلی سریع تر
> از اونچه که فکر می کنی انجام
> بدی! این قانون میگه کاری که
> قراره انجام بدی متناسب با وقتی که
>
> براش در نظر میگیری خودش رو کش
> میده و درجه ی سختی اش رو تعیین
> میکنه! یعنی اگه به خودت بگی ظرف
> یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل
> پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو
> سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه
> نتونی حتی توی یک هفته هم براش
> راه حلی پیدا کنی.
>
> پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل
> متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت،
> و به جای یک هفته یک روز به خودت
> فرصت بده. این کار باعث میشه که
> مغزت فقط روی راه حل و کار کردن
> متمرکز بشه، نه سختی کار!
>
>
>
>
>
> 3)تراکتوری کار
> کردن!:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> کارهای خسته کننده و تکراری
> میتونن باعث پایین اومدن سطح
> هیجان
> و به تعویق افتادن کار بشن. یکی
> از راه هایی که بشه اونها رو سریع
> انجام داد اینه که اونها رو
> تراکتوری انجام بدیم. یعنی چی؟
> یعنی
> همه رو پشت سر هم انجام بدیم.
> اینجوری اون زمانی که برای کندن از
>
> وضعیت فعلی و راضی کردن خودتون
> صرف می کنید، فقط برای کار اول
> لازم
> میشه و کارهای بعدی سریع تر
> انجام می شن.
>
> مثلا یه نمونه از تراکتوری کار
> کردن اینجوریه:
>
> میزتون رو تمیز کنید/ قبض آب و
> برق پرداخت بشه/ سه تا تماس تلفنی
> که باید انجام میدادی رو انجام
> بده/ یه لیست خرید تره بار بنویس.
>
>
>
>
>
>
>
> 4)اول چیزی بده تا چیزی
> بگیری:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> شاید این قضیه با حستون جور در
> نیاد. چون معمولا همه این ذهنیت
> رو داریم که تا کسی برامون کاری
> انجام نداده نباید براش کاری
> انجام
> بدیم. مشکل اینجاست که خیلی ها
> اینجوری فکر می کنند، و خب طبیعتا
> نتیجه این میشه که در آخر هیچ
> کدوم کاری انجام نمی دن.
>
> اگر میخواید ارزشی که بدست می
> آورید بیشتر بشه (اون ارزش میتونه
> پول، عشق، محبت ، فرصت و خیلی
> چیزهای دیگه باشه...)، بهتره ارزشی
> که خودتون میدید رو افزایش بدید.
> چون در گذشت زمان شما بالاخره
> اونچه که از دستی دادین رو از
> دست دیگه ای میگیرین. پس فکر کنید
> چقدر خوب میشه که هیچ کاری انجام
> ندین و چیزی بگیرین. اما این
> اتفاق خیلی کم پیش میاد...
>
>
>
>
>
> 5) فعالیت کن، واکنش نشون
> نده!:
>
>
>
>
>
>
>
> این هم به
> نکته ی قبل مربوط میشه. اگه همه
> رفتارشون واکنشی
> بود، شاید خیلی از اتفاقات هیچ
> وقت نمی افتاد و همه منتظر
> مینشستند
> تا کسی فعالیتی بکنه... این اتفاق
> ممکنه بالاخره بیفته، ولی
> خیــــلی طول خواهد کشید!
>
> پس یه فکر به صرفه تر اینه که
> خودتون فعالیت کنید. به سادگی
> میتونید اولین نفری باشید که
> حرکتی میزنه و یه سری آدم واکنشی
> به
> دنبالش راه میفتن. این کار نه
> تنها شما رو از حس وحشتناک
> انتظـــار
> دور می کنه، بلکه باعث میشه
> احساس کنید اون کسی که زندگیتون رو
> تو
> دست داره و در حال کنترل کردنشه
> خودتون هستید، نه نیروهای
> جورواجور
> بیرونی!
>
>
>
>
>
> 6)اشتباهات و شکست ها بد
> نیستند:
>
>
>
>
>
>
> وقتی سنمون کمتر و به اصطلاح
> " دهنمون بوی شیر میده " و
> "کله
> مون هنوز بوی قرمه سبزی
> میده"، انقدر کارهای مختلف رو
> امتحان
> میکنیم و شکست می خوریم تا یاد
> بگیریم. اما هر چی بزرگتر میشیم،
> محتاط تر عمل میکنیم و کمتر از
> قبل روحیه ی "فعال بودن" رو
> داریم.
> چون از شکست خوردن می ترسیم،
> ترجیح میدیم که بشینیم تا یک نفر
> دیگه
> کاری رو شروع کنه.
>
> حالا اگه واقعا شکست بخوریم چه
> اتفاقی میفته؟ همه بهمون می خندن؟
>
> آره خب، شاید بخندن. اما وقتی
> همچین تجربه ای داشته باشی، خیلی
> زود
> بعدش می فهمی که بابا آخر دنیا
> که نرسیده! و حقیقت اینه که مردم
> خیلی زود شکست های ما رو فراموش
> می کنند. اونها انقدر درگیر زندگی
> و مشکلات خودشون هستن که اینجور
> موارد براشون اهمیتی ندشته باشه!
>
> و فراموش نکنید که موفقیت توی
> زندگی از تسلیم نشدنه!
>
> یادتون بیاد وقتی که ۵ ساله
> بودین و میخواستین دوچرخه سواری
> یاد
> بگیرین. زانو ها درب و داغون می
> شد و شاید هم یه کم گریه میکردید.
> ولی بلند می شدید، لباس ها رو می
> تکوندید و دوباره روی صندلی اش می
> نشستید. پس سعی کنید اون روحیه ی
> بچه ی ۵ ساله رو درون خودتون زنده
> کنید و با یکی دو بار شکست خوردن
> توی کاری تسلیم نشید!
>
>
>
>
>
> 7)به خودت سخت
> نگیر:
>
>
>
>
>
>
> چرا آدمها بعد از یکی دوبار
> اشتباه کردن و شکست خوردن از کاری
> دست می کشند؟ خب، یه دلیل خیلی
> بزرگ اینه که دارن از درون خودشون
> رو میزنن! این عادت به درد
> نخوریه! چون فقط به ناراحتی و درد
> درونی
> ات اضافه می کنه و وقت با ارزشت
> رو ازت می گیره. پس این عادت رو از
> خودتون بگیرید و انقدر خودتون
> رو ملامت نکنید.
>
>
>
>
>
> یک دفعه صمیمی
> بشو!
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> آشنا شدن با آدمهای جدید خیلی
> کیف داره، ولی میتونه باعث به
> وجود اومدن استرس بشه. همه ی ما
> دوست داریم تو برخورد اول آدمهای
> خیلی جالب و جذابی به نظر بیایم
> و از صحبت های عجیب و غریب و سکوت
> های طولانی فرار می کنیم.
>
> بهترین راه برای انجام این کار
> اینه که تو برخورد اولتون با کسی،
> تصور کنید که اون صمیمی ترین
> دوستتونه. اینجوری اضطراب رو از
> ذهنتون دور می کنید و راحت تر با
> طرفتون ارتباط برقرار می کنید.
>
>
>
>
>
> 9) روی چیزی که میخوای تمرکز
> کن، نه چیزی که
> نمیخوای!
>
>
>
>
>
>
>
> شما در مغزتون سیستمی به نام
> سیستم فعالیت مشبک دارید که بهتون
>
> اجازه میده چیزهایی که ذهنتون
> روشون تمرکز کرده رو ببینید. این
> یعنی شما هرچقدر تمرکزتون رو
> روی اهدافتون بیشتر کنید، بیشتر
> با
> اونها مواجه میشید.
>
> یکی از کارهایی که برای تمرکز
> روی چیزهایی که میخواین میتونید
> انجام بدید اینه که اهداف تعیین
> کنید و به این فکر کنید که چه چیزی
> در این شرایط مهم تره. میتونید
> از یادآوری های بیرونی استفاده
> کنید. مثلا روی کاغذی که به
> دیوار چسبوندید بنویسید :
> "فعالیت کن،
> واکنش نشون نده!" تا هر روز به
> چشمت بخوره و یادت بندازه.
>
>
>
>
>
> 10)رفتار تو واقعیت رو عوض می
> کنه:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> همه ی ما شنیدیم که باید رفتار
> مثبت داشته باشیم و ممکنه
> خیلیها بهمون بگن: "یه فکری به
> حال رفتارت بکن!"
>
> این نصیحت خیلی با ارزشیه، ولی
> معمولا چه اتفاقی میفته؟ از یه گوش
>
> میره تو و از گوش دیگه میاد
> بیرون و فردا ما باز همون رفتار
> قبلی
> رو داریم.
>
> ولی نکته ی خیلی ظریف و قابل
> توجهی که وجود داره اینه که رفتار
> ما،
> واقعیت های اطرافمون رو عوض می
> کنه. ممکنه که توی ذهن همه بدبینی
> به عنوان واقعیت زندگی پذیرفته
> شده باشه، اما اینها به خاطر اینه
> که سیستم فعالیت شبکه ای مغزمون
> عادت به پیدا کردن چیزهای بد داره.
>
> اگه سعی کنید رفتارتون رو به طور
> جدی عوض کنید - و با این کار
> واقعیت اطرافتون رو تغییر بدید -
> به نتایج متحیر کننده ای می رسید.
>
>
>
>
>
> 11)شکر کردن یه راه آسون برای
> خوشحال کردن
> خودتونه:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> معلومه که این یکی رو تو مدرسه
> بهمون یاد دادن...خیلی
> زیـــــاد! احتمالا می گفتن قدر
> چیزهایی که دارید و بدونید و شکر
> گذار باشید چون کار درست
> اینه...یا اینکه کلا کاریه که باید
> انجام
> داد!
>
> ولی حالا اینجوری به قضیه نگاه
> کنید که یکی دو دقیقه وقت گذاشتن
> برای شکر کردن، خیلی راحت
> میتونه یه حال بد رو به یه حال خوب
> تبدیل
> کنه.
>
> این کار میتونه برای خوشحال نگه
> داشتن روحیه تون، و تمرکز روی
> چیزهای خوبی که میخواین به دست
> بیارین کمکتون کنه.
>
>
>
>
>
>
>
> 12)خودت رو با کسی مقایسه
> نکن:
امان از این "من" درون که
> همیشه دنبال مقایسه کردنه! "آخ
> جون
> من یه دوچرخه ی جدید خریدم!"
> احتمالا این جمله خوشحالتون می
> کنه،
> ولی بعدش فکر میکنید که "ای
> وای! دوچرخه ای که علیرضا گرفته که
>
> خیلی بهتــــــره!!" و
> اینجوری میشه که حال خوبتون دووم
> زیادی
> نمیاره و باز حس می کنید از
> خودتون راضی نیستید. اگه دست از
> مقایسه
> کردن خودتون با دیگران
> برندارید، در واقع دارید به دنیا
> اجازه
> میدید که احساسی که نسبت به
> خودتون دارید رو کنترل کنه.
>
> بهترین راه اینه که خودت رو با
> خودت مقایسه کنی. ببین چقدر از
> جایی
> که بودی فاصله گرفتی، چه
> چیزهایی به دست آوردی و چقدر رشد
> کردی.
> شاید خیلی کار هیجان انگیزی به
> نظر نرسه، اما در طولانی مدت کلی
> بهت قدرت و ثبات درونی میده!
>> 13)80-90% اون چیزهایی که ازشون
> وحشت داریم، اتفاق
> نمیفتن!
>
> این یکی خیلی مهمه! اینها فقط
> هیولاهایی هستن که ما تو ذهن
> خودمون ساختیم، و اگرهم اتفاق
> بیفتن، قطعا به اون دردناکی و
> وحشتناکی که فکر می کردیم
> نخواهند بود.
>
> البته که حرف زدن از این کار
> همیشه آسونه، اما سعی کنید به
> خودتون
> یادآوری کنید که درصد خیلی کمی
> از ترس ها و وحشت های گذشته تون به
> واقعیت پیوستن...پس چرا فکر می
> کنید این بار با بقیه ی وقت ها فرق
> می کنه؟؟
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> 14) هیچ چیزی رو خیـــــلی جدی
> نگیر:
>
>
>
>
>
>
>
> خیلی راحت میشه درگیر مسائل
> شد. ولی اون احتمالات بدی که میدیم
>
> معمولا اتفاق نمیفتن و چیزی که
> الان براش نگرانیم و حرص میخورم به
>
> احتمال خیلی زیاد در سه سال بعد
> اصلا به یادمون نمیاد!
>
> پس خودت، افکار، و احساساتت رو
> اونقدر جدی نگیر که اسباب شکنجه ی
> خودت بشه. راحت باش و به چیزهای
> خوب زندگیت فکر کن.
>
>
>
>
>
> 15)همه چیز رو
> بنویس:
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> اگه مغزتون یه سطل پر سوراخه و
> هر چیزی که توش میریزین یهو
> ناپدید میشه، پس خطر اینکه ایده
> های ناب و خوبی که به ذهنتون میرسه
>
> خیلی راحت از ذهنتون پاک بشن،
> وجود داره. خودتون رو عادت بدید به
>
> اینکه افکار و اهدافتون رو
> بنویسید - همه چی رو! اینطوری راحت
> تر
> میتونید روی چیزهایی که میخواید
> متمرکز بشید.
>
>
>
>
>
>
>
> 16)توی هر تجربه ی بدی یه فرصت
> وجود داره:
>
>
>
>
>
>
>
> توی هر شکست یا تجربه ی تلخی،
> چیزهایی وجود داره که میتونی
> ازشون درس بگیری و برای رشد خودت
> استفاده کنی. شاید حتی بشه گفت که
> تجربه های منفی، چیزهای بیشتری
> برای یاد دادن نسبت به تجربه های
> موفقیت آمیز دارن. بعضی وقتها،
> نکته ای که از یه تجربه ی بد یاد
> گرفته میشه، از توی ده ها تجربه
> ی موفقیت آمیز در نمیاد!
>
> پس هر بار که یه "تجربه ی
> منفی" برات پیش اومد، از خودت
> بپرس: چه
> چیزی راجع به این شرایط میتونه
> خوب باشه؟ اون چیزی که من الان
> باید
> یاد بگیرم چیه؟
>
> یه تجربه ی منفی میتونه باعث بشه
> چندین تجربه ی مثبت برات اتفاق
> بیفتن.
>