دكتر علي شريعتي

**bita** · 1386/12/20, 10:10

كتاب

كتاب عبارت از وسيله انتقال ميراث هاي علمي و فرهنگي گذشته به آينده يا پرورش ذهن و فكر و يا گسترش علم در سطح عمومي جامعه است
براي ما كتاب بيشتر از اين رسالت دارد و آن عبارت است از تنها وسيله اي كه امروز براي ؛ شدن ؛ و تربيت شدن و براي تنفس آزاد انديشه در دسترس داريم
براي ما كتاب يك مربي بزرگ و شايد تنها مربي ما است

**bita** · 1386/12/20, 10:17

يكي بود
يكي نبود
غير از ؛ خدا ؛
هيچ چي نبود
هيچ كس نبود
خدا تنها بود
خدا مهربان بود
خدا بينا بود
خدا دوستدار زيبايي بود
خدا دوستدار نيكي بود
خدا دوستدار شايستگي بود
خدا از سكوت بدش مي آمد
خدا از سكون بدش مي آمد
خدا از پوچي بدش مي آمد
خدا از نيستي بدش مي آمد
خدا ؛ آفريننده ؛ بود
مگر مي شود كه ؛ نيافريند ؛ ؟
تا گهان ابرها را آفريد
در فضاي نيستي رها كرد
ابرهايي از ؛ ذره ؛ ها
هر ذره :
............... منظومه اي كوچك نامش : اتم
آفتابي در ميان
و پيرامونش . ستاره اي . ستاره هايي . پروانه وار . در گردش

( كعبه اي بر گردش پرستندگان در طواف )

**bita** · 1386/12/20, 10:34

ابرها به حركت آمدند

.................نيرومند فروزان پرجوش و خروش
مثل دود
مثل گردباد
مثل گرداب
مثل آتش گردان

............... اتمي بزرگ نامش : منظومه
آفتابي در ميان

پيرامونش ستاره اي ستاره هايي پروانه وار در گردش

(كعبه اي بر گردش پرستندگان در طواف ! از سنگ سياه تا سنگ سياه )

**bita** · 1386/12/20, 10:38

زندگي پديد آمد

.............. گياه ها :
..................................از خزه هاي كوچك تا درختهاي بزرگ

.............. و حيوان ها :
..................................از ميكروب ها تا ماموت ها

..............و در آخر انسان :
..................................بدها و خوب ها
بدها بدتر از همه ؛ بدها ؛
خوب ها خوب تر از همه خوب ها :
بدها مثل شيطان
خوب ها مثل خدا

**bita** · 1386/12/20, 11:51

شمع متخلص به شريعتي

ش : شريعتي

م : مزيماني

ع : علي
علي شريعتي مزيماني

**bita** · 1386/12/20, 16:21

اما قلمم را به بيگانه نمي دهم

به جان او سوگند كه جان را فديه اش مي كنم اسماعيلم را .......
قربانيش مي كنم به خون سياه او سوگند كه در غدير خون سر خم غوطه مي خورم به فرمان او هر جا كه مرا بخواند هر جا كه مرا براند هر چه از من بخواهد در طاعتش درنگ نمي كنم
قلم توتم من است
امانت روح القدس من است
وديعه مريم پاك من است
صليب مقدس من است
در وفاي او اسير قيصر نمي شوم
زر خريد يهود نمي شوم
تسليم فريسيان نمي شوم
بگذار بر قامت بلند و راستين و استوار قلمم به صليبم كشند
به چهار ميخم كوبند
تا او كه استوانه حياتم بوده است صليب مرگم شود
شاهد رسالتم گردد
گواه شهادتم باشد
تا خدا ببيند كه به نامجويي بر قلمم بالا نرفته ام
تا خلق بداند كه به كامجويي بر سفره ي گوشت حرام توتمم ننشسته ام
تا زور بداند
زر بداند
و تزوير بداند
كه امانت خدا را فرعونيان نمي توانند ازمن گرفت
وديعه عشق را قارونيان نمي توانند از من خريد
و يادگار رسالت را بلعميان نمي توانند از من ربود
.............

**bita** · 1386/12/20, 16:27

............
هركسي را هر قبيله اي را تو تمي است

تو تم من توتم قبيله من است

قلم زبان خداست

قلم امانت آدم است

قلم وديعه عشق است

هر كسي توتمي دارد

................ وقلم توتم من است

................و قلم توتم ما است

**bita** · 1386/12/21, 10:29

تنها

اگر تنها ترين تنهايان شوم باز هم خدا هست

................................................ او جانشين تمام نداشته هاي من است
اين جمله خيلي زيباست

**bita** · 1386/12/21, 10:30

اخلاص

يكتايي در زيستن

.................... يكتايي در بودن

...................................... يكتايي در عشق

**bita** · 1386/12/21, 10:32

حقيقت

آدمي زاد هر چه انسان تر مي شود

چشم به راه تر مي شود

اين حقيقت زيبايي است

كه همواره مي درخشد

موضوع: دكتر علي شريعتي

ابزارهای موضوع

جستجو موضوع

نحوه نمایش موضوع

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

مجوز های ارسال و ویرایش