يک شنبه/ سوم مهرماه/ صبح، ساعت 10:20
hasti: سلام
mehraveh: شما؟
hasti: من؟
:A/S/L?
hasti : چي ؟
mehraveh: تا حالا چت نکرده اي؟
hasti: نه نکرده ام
mehraveh: معلومه، عينهو مادر بزرگ من، بگذريم
hasti: بله بگذريم
mehraveh: منظورم age/s'e"x/location بود. البته اگه انگليسي ت عين مادر بزرگم نباشه
hasti: iran/M/27
mehraveh: خوبه
hasti:چي خوبه؟
mehraveh: اين که تو مردي. چون من زنم و اصلا خوشم نمي آد با زن ها چت کنم
mehraveh: البته اگه راستش رو گفته باشي؟
hasti: راست گفتم
mehraveh: توي چت روم ها تنها چيزي که پيدا نمي شه حرف راسته. اما من باور مي کنم
hasti: چرا؟
mehraveh: همين جوري. الکي. اين طوري بهتره. ديروز با چند تا از اين زن ها رفته بوديم کوه. هفته ي قبل با چند تا ديگو شون توي جشن تولد شادي مي زديم و مي رقصيديم. همه ي دوست هاي من دخترند. به جز يکي. اسم ش پرويزه. يعني بود. توي چي ؟
hasti: چي من چي ؟
mehraveh: منظورم اينه دوست دختر داري؟
hasti: نه، ندارم
mehraveh: يعني اين بدر بد قيافه اي؟
mehraveh: منظورم" اين قدر" بود. اشتباه تايپ شد. ناراحت شدي؟ شوخي کردم.
hasti: نه نشدم. دوست پسر هم ندارم
mehraveh: طفلکي!
hasti:می خوای عکس م رو ببینی؟
mehraveh: اگه عکس واقعي ت هست آره
hasti: عکس خودمه. برات ايميل مي زنم
mehraveh: اسم ت چيه؟ اسم واقعي ته. البته اگه اشکالي نداره.
hasti: امير . امير ماهان
mehraveh: واقعا؟
hasti: واقعا
mehraveh: خوشبختم. اسم من مهراوه س. به خدا دروغ نمي گم
:19 سالمه. Location رو نمي گم. شايد بعدا گفتم. واي! مادرم اومد. من فردا ساعت هفت مي آم اين جا. اگه دوست داشتي مي توني باي. فعلا Bye.
hasti: خداحافظ