alt
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 14

موضوع: قصه های ملا نصرالدین و تحلیل آن ...

  1. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    قصه های ملا نصرالدین و تحلیل آن ...

    #1 1393/06/24, 23:50
    بادرودی خوش
    دوستان خوبم و ارجمندم میخواهم در این تاپیک هر بار یک قصه از ملا نصرالدین رو بنویسم و به تحلیل این داستانها بپردازم البته تحلیلهای که من به آن خواهم پرداخت نظر شخصی خودم و از زوایای مختلف خواهد بود امید وارم مورد پسند دوستان خوبم قرار بگیرد در ضمن با انتقادات و پیشنهادهای خویش میتوانید کمک حال من باشید و خیلی خوشحال خواهم شد نظرات دوستان را در این تاپیک داشته باشم خب با اجازه همه سروران گرامی خودم و بقول پهلوانان ایرانی خودمان با کسب رخصت از بزرگان اسپیشالی خودمان بله بسم الله
    قبل از هرچیز قابل ذکر است که ملا نصرالدین ما از شهرت جهانی برخوردار است از امریکا بگیرید تا اروپا و آفریقا و آسیا و صد البته کشور ما از مقبولیت خاصی برخوردار است این ملای ما اعراب او را جحی و ترکها او را خوجا و سواحل شرقی آفریقا و جزیره مالت او را جهان و سیسیل ایتالیا اورا جیوفا و یا جیوکا مینامند

    خب بریم سر اولین قصه از داستانهای ملا نصرالدین
    روزی دختر ملا با چشم گریان آمد پیش پدرش و گفت بابا جون شوهرم منو کتک زده ملا هم ترکه آلبالوئی از درخت حیات خویش برچید و دختر نازنین خویش را بزد و گفت برو به شوهرت بگو اگر تو دختر مرا بزنی من هم زن تو را خواهم زد


    خب دوستان من برویم برای تحلیل این داستان
    این قصه با زبانی ساده و طنز خواسته یک واقعیت روانشناسی را به زن و شوهرها بفهماند و آن اینکه سعی کنید در زندگی مشکلات خانوادگی خویش را خودتان حل کنید و آن را به دیگران بازگو نکنید
    خب این جنبه اش که مورد پسند عموم خواهد بود
    اما ای داماد ملا، زن تو یک انسان است و نباید دست روی زنت بلند کنی هرچند او گنه کار باشد یا قدرت مدیریت داری یا نداری اگر قدرت مدیریت در زندگی داشته باشی میتوانی با مدیریت صحیح خویش همسر گنه کار خویش را هدایت کنی و با او هماهنگ شوی و نیازی به خشونت و استفاده از اهرم اهانت و ترساندن نیست چون ابزار خشونت سرانجام جواب معکوس و گاه با مشکلات عدیده و انتقام جوئی های بس بزرگ همراه میشود و آنگاه کنترل زندگی و مدیریت آن از دستان پر توانای زن و مرد خارج میگردد و تمام زندگی به تباهی کشیده میشود
    در زمانه ما مدیریت زندگی هم بدوش زن است و هم مرد و یک سویه عمل کردن جزء شکست و تباهی و جهنمی ساختن فضای زندگی مشترک چیزی را به همراه نخواهد داشت
    پس زوجین همواره با صبر و دقت نظر و با احترام و با خویشتن داری عاقلانه و با خرد خویش موضوع را برسی کنند و اگر به توافق نمیرسند به یکدیگر زمان دهند تا به هماهنگی و دیدگاه مشترک برسند زمان دادن با قهر را نمیگویم که زن شوهر بخاطر یک یا دو اختلاف محبت و عشق را از هم دیگر دریغ میکنند و به قول معروف قهر میشوند وای که این گونه رفتار بدور از انسانیت و عشق است پس زوجین باید با عشق ورزی و مهر ورزی به یکدیگر در پی رفع اختلافات خویش باشند و دنبال تنبیه یکدیگر نباشند و یا به دنبال زور و اجبار و کنترل یکدیگرنباشند
    خب دوستان من این تحلیل را اینجا به پایان میرسانم اگر دوستان نظری و انتقادی و یا پیشنهادی دارند ارائه دهند که مایه خرسندی من خواهند شد
    دوستان دارم تا درودی دیگر درود و صد بدرود
    10 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, asomeba, eBRAHIMV, montazer65, nazdel, omid92, sarab, tara1361114, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  2. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ملا نصرالدین 2

    #2 1393/06/25, 22:42
    با درودی خوش
    دوستان خوبم امید وارم که همواره تن تون سالم و لب تون خندون و جیب مبارک تون پر پول باشه
    خب بریم به دومین حکایت از ملا جون خودمون
    یک روز ملا با زنش در باره داماد کردن پسر شون صحبت میکردن ملا میگه زن پول ندارم که دامادش کنم زن ملا میگه حاجی این الاغ مون رو میفروشیم خرج دامادیش رو میدیم خلاصه ملا و زنش بحث و جدل میکنن و ملا برای جلوگیری از اوقات تلخی و دعوا بحث رو عوض میکنه
    پسر ملا که تا حالا زیر لحاف خودش رو بخواب زده بود و به حرفهای پدرش و مادرش گوش میداد دید خیر دیگه بحثی روی دامادی نیست کلاً فراموش شد بک هو بلند میشه میشنه میگه بابا این بحث ها رو ول کنید در باره فروش خر صحبت کنید

    اما تحلیل بنده :ملا و زنش بفکر آینده پسرشون بودن اما در حد صحبت بخاطر همین به باد فراموشی سپرده میشه خب پسر یا نکته سنج بوده و خواسته متذکر این بشه که بابا من زن میخوام یا آنقدر خجالتی بوده که نتونسته رک حرفش رو بزنه خب بنظر شما سیاست بازی چیزی خوبی هست یا نه؟ امید وارم دوستان به این سوال من جواب بدن
    تا درودی دیگر درود صد بدرود
    11 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, asomeba, baran2910, eBRAHIMV, laleh6, omid92, sarab, tara1361114, zina_68, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  3. 7,995 امتیاز ، سطح 26
    75% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 155
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر اول مسابقه عکس و قلم شماره یک
    تاریخ عضویت
    1392/06/11
    محل سکونت
    ایران -اردبیل
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,995
    سطح
    26
    تشکر
    997
    تشکر شده 905 بار در 228 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1393/06/25, 23:05
    آقا صادق اتفاقا" داستانهای ملانصرالدین خود آیینه تمام نمای آموختن مهارتهای اجتماعی است

    داستان خروس شدن ملا

    یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
    ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
    ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!
    8 کاربر مقابل از omid92 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, eBRAHIMV, laleh6, sarab, shahrashub, zina_68, نیلوفر آبی
    omid92 آنلاین نیست.

  4. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #4 1393/06/26, 01:46
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid92 نمایش پست ها
    آقا صادق اتفاقا" داستانهای ملانصرالدین خود آیینه تمام نمای آموختن مهارتهای اجتماعی است

    داستان خروس شدن ملا

    یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
    ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
    ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!
    سلام امید عزیزم ممنون از حکایت دیگری از ملا را زحمت کشیدید و در تاپیک خودتون قرار دادید و مایه خرسندی و خوشحالی من رو فراهم ساختید خب این سبد گل رو اول پیشکشتان بکنم
    550












    و اما اجازه دهیداین داستان را نیز نقد کنیم
    جوانان خود را خیلی زیرک فرض کرده بودند و و فکر نمیکردندکه سرشان کلاه برود چون فقط در فکر کلاه برداری از ملای ما بودند چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی

    × 550 - varbak.com







    7 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, asomeba, montazer65, omid92, sarab, zina_68, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  5. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ملا واعلام جنگ عليه زنان

    #5 1393/06/28, 00:41
    روزي ملا به روي منبر رفت و گفت چه كسي از زن خود ناراضي است هركه ناراضي است بلند شود همه بلند شدند جزء يك نفر ملا گفت به به نمرديم و يك نفر راضي پيدا شد مرد با ناله گفت ملا زنم پاها و دستم را شكسته كه قادر به بلند شدن نيستم
    اما تحليل
    خب اينجا ميتوان به سهولت دريافت كه مردان همگيشان خود بسيار بد عمل كرده اند كه زنانشان نيز بد عمل كرده اند زماني كه مرد زن را درك نكند و يا همواره در برابر زن خويش كوتاه ميايد و زن جري و پرو ميشود و يا مرد زور گويي ميكند هيچ وقت به زن اجازه اظهار نظر نميدهد و يا ديگر بد رفتاريها بين مرد و زن موجب نارضايتي طرفين ميشود
    جناب ملا كاش سوال ميكرديد چه كساني زنانشان راضي از مرد خويش هستند خب ديگر گويا جناب ملا به مرد سالاري اعتقاد دارند واقعاً كه؟!
    ايكاش همواره مرد و زن بصورت برنده برنده فكر ميكردند بجاي من برنده
    [COLOR="rgb(255, 0, 255)"]خب دوستان من اين بود داستاني دگر از ملا دوستان اگر حكايتي از ملا را ياد دارند ميتوانند در اين تاپيك گذاشته و خود نيز تحليل كنند كه اين تاپيك مطلق به همه دوستان ميباشد
    تا درودي ديگر درود و صد بدرود
    [/COLOR]
    8 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, asomeba, eBRAHIMV, montazer65, nazdel, omid92, sarab, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  6. 19,361 امتیاز ، سطح 42
    46% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 489
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1391/11/15
    محل سکونت
    ایران.کرمانشاه
    نوشته ها
    612
    امتیاز
    19,361
    سطح
    42
    تشکر
    3,282
    تشکر شده 2,174 بار در 578 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #6 1393/06/28, 18:09
    ملانصرالدین....

    روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

    ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...

    دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

    ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!

    به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...

    ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!

    دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟

    ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال

    چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!


    هیچ کس کامل نیست
    8 کاربر مقابل از sarab عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. baran2910, eBRAHIMV, laleh6, montazer65, omid92, shahrashub, نارون, نیلوفر آبی
    من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی/ولی با ذلت وخاری پی شبنم نمیگردم
    sarab آنلاین نیست.

  7. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    با درودى خوش

    #7 1393/06/29, 02:51
    نقل قول نوشته اصلی توسط sarab نمایش پست ها
    ملانصرالدین....

    روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

    ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...

    دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

    ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!

    به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...

    ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!

    دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟

    ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال

    چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!


    هیچ کس کامل نیست
    [COLOR="Red"][SIZE="4"]سلام سراب عزيز دوست خوبم ممنون از اينكه حكايتي از ملاى خودمان در تاپيك خودت گذاشتى و خيلي خوش اومدي اين سبد گل رو هم تقديمت ميكنم

    http://www.google.com/imgres?imgurl=...art=61&ndsp=21
    اما تحليل اين حكايت
    اين بار ملاى ما براى بدست آوردن زنى به خود رنج سفر داده تا زن مطلوب خويش را بيابد خب ملاك ايشان چه بوده الله و اعلم اما آنچه مشخص است بدنبال كمال مطلوب بوده كه خود اشتباهى است بزرگ زن و مرد بايد دنبال كسى باشند كه با او به تكامل برسند و در كنار هم رشد يابند و تفاوت اختلاف فكرى و فرهنگى و حتى جسمى و رفتارى دليلى براى با هم زيستن است و آنچه در ازدواج مهم است توانائى هماهنگى و درك طرفين از هم ديگر است و ميزان صبورى و خرد طرفين مهم است
    تا درودى ديگر درود و صد بدرود 
    5 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. baran2910, montazer65, sarab, نارون, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  8. 19,361 امتیاز ، سطح 42
    46% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 489
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1391/11/15
    محل سکونت
    ایران.کرمانشاه
    نوشته ها
    612
    امتیاز
    19,361
    سطح
    42
    تشکر
    3,282
    تشکر شده 2,174 بار در 578 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #8 1393/06/29, 16:26
    نقل قول نوشته اصلی توسط shahrashub نمایش پست ها
    [COLOR="Red"][SIZE="4"]سلام سراب عزيز دوست خوبم ممنون از اينكه حكايتي از ملاى خودمان در تاپيك خودت گذاشتى و خيلي خوش اومدي اين سبد گل رو هم تقديمت ميكنم

    http://www.google.com/imgres?imgurl=...art=61&ndsp=21
    اما تحليل اين حكايت
    اين بار ملاى ما براى بدست آوردن زنى به خود رنج سفر داده تا زن مطلوب خويش را بيابد خب ملاك ايشان چه بوده الله و اعلم اما آنچه مشخص است بدنبال كمال مطلوب بوده كه خود اشتباهى است بزرگ زن و مرد بايد دنبال كسى باشند كه با او به تكامل برسند و در كنار هم رشد يابند و تفاوت اختلاف فكرى و فرهنگى و حتى جسمى و رفتارى دليلى براى با هم زيستن است و آنچه در ازدواج مهم است توانائى هماهنگى و درك طرفين از هم ديگر است و ميزان صبورى و خرد طرفين مهم است
    تا درودى ديگر درود و صد بدرود
    ممنونم آقافردین
    2 کاربر مقابل از sarab عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. baran2910, نیلوفر آبی
    من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی/ولی با ذلت وخاری پی شبنم نمیگردم
    sarab آنلاین نیست.

  9. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ملا و زن همسايه

    #9 1393/06/29, 22:51
    با درودى بى پايان
    قبل از اينكه برم حكايت جديد را بنويسم از همه دوستانى كه تشريف اوردند و همكارى كردند و يا بازديد فرمودند تشكر و بسيار سپاسگزارم و اميد وارم اين تاپيك رو با حكايتهاشون و نظرات شون زيباتر بگردانند
    اما حكايت امشب
    يك روز زن همسايه پيش ملا امد و گفت جناب ملا به فريادم برس ملا گفت خانوم مگر چه اتفاقى افتاده زن همسايه گفت پسرم قند عسلم شبها با لالائى من ميخوابه ملا با تعجب گفت خانوم اين كه بسيار خوب است مشكلى نيست زن همسايه اخر ملا جان زنش هميشه با من سر اين موضوع دعوا ميكند

    و اما تحليل


    هنوز شوهرها و زنان زيادى در جامعه ما هستند كه از لحاظ فكرى و تصميم گيرى وابسته به پدر و مادرشان هستند هنوز به بلوغ استقلال فكرى نرسيده اند و به قول معروف خود را زير عباى پدر و چادر مادر قايم ميكنند و همواره متزلزل در تصميم گيريهايشان هستند و مايه درد سر و درگيرى خانوادگى ميشوند و همواره اينان به بهانه احترام به پدر و مادر و بقول اين افراد زن و شوهر پيدا ميشود و پدر و مادر ديگر پيدا نميشوند خب اين ديدگاه در ظاهر خوب و در باطن شيطانى و منفى است و يكى از دلايل طلاق و درگيريهاى خانوادگى است
    بايد به اينان گفت پدر و مادر همواره در جايگاه خويش هستند و قرار نيست جائى فرار كنند و پدر و مادر نبايد در زندگى فرزندانشان دخالت كنند و بجاى انان تصميم گيرى كنند و در ثانى اگر زن و مرد يكديگر را از دست دهند يعنى يك عشق را كشته اند و هيچ چيز نميتواند جايگزين اين عشق شود و پدر و مادر هرگز نميتوانند جايگزين شوهر يا زن شوند احترام پدر و مادر دليلى بر وابستگى فكرى و تصميم گيرى نيست بلكه بايد زن و شوهر خود فرمان و سكان كنترل زندگى خويش را بدست بگيرند
    7 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. baran2910, eBRAHIMV, laleh6, montazer65, nazdel, sarv, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

  10. 12,587 امتیاز ، سطح 33
    91% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 63
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/05
    محل سکونت
    ایران مشهد
    نوشته ها
    531
    امتیاز
    12,587
    سطح
    33
    تشکر
    2,251
    تشکر شده 2,120 بار در 531 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ملا و غلام سياه

    #10 1393/06/30, 23:33
    با درودى خوش


    ملا غلام سياهي داشت به نام عماد. روز عيد كه لباس نو پوشيده بود, خواست نامه
    اي به يكي از دوستانش بنويسد. چند قطره از مركب به لباسش چكيد. چون به
    خانه رفت زنش شروع به داد و فرياد كرد كه تو ارزش لباس نو پوشيدن را
    نداري. ملا گفت: اي زن خوب بود اول سبب را ميفهميدي بعد با من نزاع
    مينمودي. زن پرسيد: سبب سياه كردن لباس چيست؟ ملا گفت: امروز به ملاحظه
    عيد عماد خواست دست مرا ببوسد. صورتش عرق كرده بود. قطرات عرق او به لباسم
    چكيد سياه شد


    تحليل
    اوه اوه زن ملا از اون زنائى كه زبانشون از نيش مار هم زهراگين تره و ملاى بدبخت از ترس جونش دروغى رو سر هم ميكنه تا از گزند زبان زنش در امان باشد اما ظاهر بينى ملا سياهى عرقش را به چهره سياه او نسبت ميدهد و غافل از اصل و باطن عرق بدن
    اما اين يك نگرش به حكايت بالا بود پس دوستان شما نيز زود قضاوت نكنيد و به همين سادگى يك تحليل را حجت ندانيد اما از يك زاويه ديگر به حكايت بنگريم
    شايد ملا از بس دروغ گفته و يا از بس خرابكارى و دست گل به اب ميداده كه زن بدبختش با زبان اتشينش ميخواسته او را وادار به درست رفتار كردن بكند و در اصل ملا زبان شيرن زنش را به زبان تلخ تبديل كرده است
    اما دوستان من باز عجولانه قضاوت نكنيد در واقع هر دو به هر دليل اشتباه رفتار كرده اند بد رفتارى و يا سهل انگارى ملا نميتواند دليلى براى بد زبانى زنش گردد و ملا نيز نبايد اينهمه بي خيال و بى توجه باشد كه همواره دست گل به اب دهد تا به قول معروف همواره روى مخ زنش باشد
    جواب يك كار اشتباه را هرگز با يك اشتباه ديگر نبايد جواب داد
    تا درودى ديگر درود و صد بدرود
    5 کاربر مقابل از shahrashub عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. baran2910, laleh6, montazer65, nazdel, نیلوفر آبی
    gol
    خوشبختى در دستان من توست اى دوست بدنبال چه هستى
    golgol
    shahrashub آنلاین نیست.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •