alt
نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: اولین سرود ملی ایران!

  1. 6,850 امتیاز ، سطح 24
    60% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 200
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1393/02/31
    محل سکونت
    تبریز
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    6,850
    سطح
    24
    تشکر
    1,230
    تشکر شده 1,157 بار در 301 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    اولین سرود ملی ایران!

    #1 1394/06/17, 20:24
    داستان زیر مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت احمدشاه قاجار برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای دکتر جلال گنجی فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» این را نقل کرده اند:
    «ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمد شاه قاجار تحصیل میکردیم.
    روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همۀ دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشورشان را بخوانند. ما بهانه آوریم که عدۀ‌مان کم است.
    گفت: اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خواهد خواند.
    چاره‌ای نداشتیم دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم.
    به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم.
    یکی از دوستان گفت اینها که فارسی نمیدانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و کسی هم که اینجا فارسی بلد نیست که بداند و اعتراض کند.
    اشعار مختلفی از سعدی و حافظ با هم تبادل کردیم. اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد به‌صورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجی] گفتم:
    بچه‌ها، عمو سبزی‌فروش را همه بلدید؟ گفتند آری. گفتم هم آهنگین است و هم ساده. بچه‌ها گفتند آخر عمو سبزی‌فروش که سرود نمیشود. گفتم بچه‌ها گوش کنید و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم:
    عمو سبزی‌فروش... بله. سبزی کم‌فروش... بله. سبزی خوب داری؟ ... بله. فریاد شادی از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرین نمودیم.
    با توافق همدیگر، «سرود ملی» به این‌ صورت تدوین شد:
    عمو سبزی‌فروش... بله
    سبزی کم‌فروش... بله
    سبزی خوب داری...بله
    خیلی خوب داری؟... بله
    عمو سبزی‌فروش... بله
    سبزی کم فروش ... بله
    سبزیت گِل داره ... بله
    درد دل داره... بله
    سیب کالک داری... بله
    من و دوسم داری... بله
    عمو سبزی‌فروش... بله
    من نعنا میخوام... بله
    تو رو تنها میخوام... بله
    ……………
    خلاصه این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه با یونیفورم یک‌ شکل و یک‌ رنگ از مقابل امپراطور آلمان عمو سبزی‌فروش خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما که دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند.
    از «بله» گفتن ما به هیجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، به‌طوری که صدای «بله» در استادیوم طنین‌انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌خیر گذشت.
    منبع فصلنامۀ «ره‌ آورد» شمارۀ 35
    4 کاربر مقابل از هرو عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. F598, meaning, الهه61, خزون
    هرو آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •