ایرج خدری از بسکتبالیست های قدیمی ملی پوش آبادان است که روی به سینما آورد، ولی در یک بازی از لیگ ایران دچار صدمه بزرگی شده و دچار ضایعه نخاعی شد.
دو دنیای هنر و ورزش هر چقدر که به لحاظ فرهنگی افتراق داشته باشد، در یک نقطه و آن هم «بیرحمی» اشتراک دارند؛ بیرحمی از آن جهت که هر دو دنیا فقط چهره های سالم و با نشاط را می خواهند.
حالا در نظر بگیرید هم قهرمان ورزشی باشی و هم سابقه بازیگری داشته باشی اما به دلیل بروز یک حادثه، ناگهان پشتت خالی شود و هیچ کس را یار و یاور خود نبینی، اینجاست که بیش از پیش آزار می بینی.
ایرج خدری که از اواخر دهه 60 تا اواسط دهه 70 در تیم های ملی رده های مختلف سنی بسکتبال ایران حضور داشت و به واسطه فیزیکش از اوایل دهه 70 پایش به سینما و تلویزیون نیز باز شد، اکنون بر اثر بروز یک حادثه دچار تنگنای اقتصادی شده و این روزها در میدان امام حسین (ع) تهران دستفروشی می کند.
خدری در اثر آسیب دیدگی جسمی و آن هم حین یک بازی بسکتبال در لیگ ایران دچار ضایعه نخاعی شد. تشخیص نادرست پزشک فدراسیون بسکتبال نیز باعث جدی نگرفتن این ضایعه و در نهایت معلولیت وی شده است.
خدری در گفت و گو با خبرنگار ایرنا از ناملایمتی و حمایت نشدن ها از سوی فدراسیون سخن گفت و معتقد است مسوولان وقت فدراسیون در حقش اجحاف کردند.
** چطور شد به بسکتبال آمدید؟
*هفت سال عضو تیم ملی بسکتبال بودم، در خرمشهر و بندرعباس رشد کردم و از اواسط دهه 60 بسکتبال را شروع کردم، اواخر همین دهه به تیم ملی بسکتبال راه یافتم و تا میانه های دهه 70 در رده های سنی مختلف تیم ملی بازی کردم، حدودا هفت سال عضو تیم ملی بسکتبال بودم اما در روزهای سختی، کمترین حمایتی از سوی مدیران بسکتبال ندیدم.
** چگونه دچار آن مصدومیت بزرگ شدید؟
*سال 77 در تیم فجر سپاه توپ می زدم، یادم می آید که برای برگزاری مسابقه در برابر منتخب مشهد به آن شهر رفته بودیم، نیمه های بازی زمین خوردم، بعد از مسابقه پایم ورم کرد و کمردردم آغاز شد، همان موقع نزد پزشک معتمد فدراسیون رفتم اما وی مشکل من را حاد ندانست و گفت که با استراحت برطرف می شود.
حدودا شش ماه استراحت کردم اما فایده ای نداشت! افزایش درد باعث شد به سراغ پزشکی دیگر بروم، پزشک جدید بعد از انجام ام آر آی تشخیص داد که نخاعم آسیب دیده و ستون فقراتم صدمه شدید دیده است، همان موقع یک عمل جراحی انجام دادم که متاسفانه نتیجه مطلوبی نداشت.
** پس از آن چه اتفاقی افتاد؟
*بعد از جراحی ابتدایی پیش هر پزشک متخصص ستون فقرات که فکرش را بکنید رفتم، شاید بیشتر از 80 تا 90 پزشک متخصص مرا معاینه کردند و همه نیز گفتند چون دیر به آنها مراجعه کرده ام کاری از دستشان برنمی آید.
** چرا به فدراسیون بسکتبال مراجعه نکردی؟
*در همان زمان بارها به فدراسیون بسکتبال رفتم، شاید در طول یک سال هفته ای چهار روز فدراسیون بودم اما هیچ کس کاری نکرد، خیالتان را راحت کنم فدراسیون حتی یک ریال نیز بابت کمک هزینه درمان به من نداد و تنها عایدی من از فدراسیون بسکتبال چای هایی بود که آبدارچی آنجا برایم می آورد، چای هایی که شاید تلخ ترین چای هایی بودند که در عمرم نوشیدم!
** یعنی در طول زمان مصدومیت، کمکی از سوی فدراسیون به شما نشد؟
*به واسطه آشنایی که در صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان داشتم مدتی مستمری ناچیزی از آنها می گرفتم که آن هم کفاف مخارج درمانم را نمی داد.
** از چه زمانی به سینما روی آوردی؟
*سال 72 فرهاد پوراعظم کارگردان درام «دایان باخ» بازی های من در لیگ بسکتبال را دید و از من دعوت کرد که نقش اصلی فیلمش را بازی کنم و بلافاصله برای بازی در «دمرل» یدالله صمدی انتخاب شدم که در این فیلم نقش یک بوکسور را ایفا کردم.
** در ادامه چه فیلم هایی را بازی کردی؟
*بعد از همکاری با ابوالحسن داوودی در «من زمین را دوست دارم»، مدتی را با گروه تئاتر جعفر والی همکاری کردم و بعد هم در یکی از قسمت های سریال «آژانس دوستی» بازی کردم، در سری ابتدایی «ساعت خوش» که داریوش کاردان کارگردانش بود، حضور داشتم ولی به دلیل درگیری در اردوهای تیم ملی بسکتبال نتوانستم در ادامه کار بازی کنم.
با علی شاه حاتمی در «اُ-مثبت» و «خوش غیرت» همکاری داشتم و در یک جنگ عیدانه با نام «عید آمد، عید آمد» که شامل آیتم های ورزشی بود بازی کردم، اما بعد مشکلات مربوط به آسیب دیدگی ام پیش آمد و کسی سراغم نیامد.
** پس از مصدومیت روی به چه کاری آوردی؟
*از سال 77 تا سال 90 برای کسب درآمد به هر دری زدم، بارها پیش مسئولان فدراسیون رفتم و با آدم های مختلف سینما و تلویزیون گپ و گفت کردم بلکه بتوانم شغلی برای کسب درآمد پیدا کنم، اما به هر که رو انداختم به درب بسته خوردم تا شب عید نوروز 90 که یک باره تصمیم گرفتم مجموعه ای از فیلم هایی را که سال ها برای آرشیو کردن آنها وقت گذاشته بودم به میدان امام حسین (ع) بیاورم و بفروشم.
البته که این کار هم برایم راحت نبود، ولی به عنوان همسر و پدر دو فرزند مجبور بودم خرج خانواده ام را بدهم، چاره ای ندیدم جز دل زدن به دریا.
این را هم بدانید که مدتی بعد از بیماری خودم، همسرم هم دچار بیماری ام.اس شد و متاسفانه این بیماری باعث معلولیت پای چپ و آسیب دیدگی چشم چپش شد، در این وضعیت چه باید می کردم که نکردم؟
** در این مدت هیچ کمکی به شما نشد؟
*نه مدیران ورزشی به سراغم آمدند، نه کارگردان هایی که با آنها کار کردم، هیچ کدام از کارگردانانی که برایشان بازی کردم حتی حالم را هم نپرسیدند، هیچ کدام از مدیران به من کمک نکردند، من به دنبال دریافت وام بلاعوض که نبودم، حداقلش می توانستم به عنوان مربی بسکتبال پارالمپیک فعالیت کنم، هم تجربیاتم را در اختیار جوانان بگذارم و هم خرج زندگیم را درآورم، اما هیچ کس مرا به بازی نگرفت جز حامد حدادی که چند بار به ملاقاتم آمد.
به جای کمک، مأمور فرستادند که بساطم را جمع کنند
** انتظار شما از مسوولان چیست؟
*من یک فرزند پسر و یک فرزند دختر دارم، تا اینجای زندگی هم روی پای خودم ایستادم و انتظار هم ندارم که کسی بیاید و دستم را بگیرد، اما ناراحتم از اینکه هر وقت درباره دستفروشی من صحبتی مطرح شده به جای اینکه دست یاری به سویم دراز شود، مأموران را سراغم فرستاده اند که بساطم را جمع کنم، باور کنید حتی جرأت ندارم بگویم دستفروشم مبادا از نان خوردن بیفتم!
ایرج خدری سابقه بازی در تیم های بسکتبال صنعت نفت، شهرداری آبادان، فجر سپاه تهران و تیم های ملی کشور را دارد.
منبع