کاربر مقابل از majnooon عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: roze sefid_12
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید
خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین
.
2 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
گيرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خيال
پس دلم منتظر کيست عزيز اين همه سال؟
پس دلم منتظر کيست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
ماه يک پنجره وا شد به خيالم که تويی
همه جا شور به پا شد به خيالم که تويی
باز هم دختر همسايه همانی که تو نيست
باز هم چشم من و او که نمی دانم کيست
باز هم چلچله آغاز شد از سمت بهار
کوچه يک عالمه آواز شد از سمت بهار
پيرهن پاره گل جمله تبسم شده است
يوسف کيست که در خنده ی او گم شده است؟
اين چه رازی است که در چشم تو بايد گم شد
بايد انگشت نمای تو و اين مردم شد
به گمانم دل من باز شقايق شده ای
کار از کار گذشته است تو عاشق شده ای
يال کوب عطش است اين که کنون می آيد
اين که با هیمنه از سمت جنون می آيد
بی تو، بی تو، چه زمستانی ام ايلاتی من!
چِقَدَر سردم و بارانی ام ايلاتی من!
تو کجايی و منِ ساده ی درويش کجا؟
تو کجايی و منِ بی خبر از خويش کجا؟
دل خزانسوز بهاری است، بهاری است که نيست
روز و شب منتظر اسب و سواری است که نيست
در دلم اين عطش کيست خدا می داند
عاشقم دست خودم نيست خدا می داند
عاشق چشم تو هستيم و ز ما بی خبری
خوش به حالت که هنوز از همه جا بی خبری
2 کاربر مقابل از ehsan69 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
باز هم کتیبه ها ، به شهر دل من حجاب شد
رخت سیاه غم، به خون دل من خضاب شد
" بازین چه شورش است که در خلق عالم است "
این شعر ز عرش ، هدیه بر پسر بوتراب شد
"سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است "
بر محتشم چنین ، ز خداوند خطاب شد
"بازین چه رستخیز عظیم است در زمین "
از داغ پور فاطمه، دل عالم کباب شد
2 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
به لبهایم قفل زدم درباره عشق تو
به کسی چیزی نگویم
شاید روزی خودت
آدم شوی….
خواهم كه تو را چو مي به ساغر بكشم،
بردارم و لاجرعه تو را سر بكشم:
تو جانِ مني، برون نمان از تنِ من،
بگذار تو را دوباره در بر بكشم
2 کاربر مقابل از ehsan69 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم
آرزو مرد شنیدیم و تجاهل کردیم
کاسه ی صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم
بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک
آشیان را به نظرها سبد گل کردیم
همچو فواره که از اوج سرازیر شود
به ترقی چو رسیدیم تنزل کردیم
ناصح از پند مکرر ننشیند خاموش
گرچه هر بار شنیدیم تغافل کردیم
2 کاربر مقابل از ehsan69 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
چو بندند این دهان ها را دهانی باز خواهد شد
که گوش هوش از آوازش خورنده ی راز خواهد شد
بلند آوازه ای رندی ، مسیحای هنرمندی
که لب چون وا کند جان با ملک انباز خواهد شد
2 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
---------------
خدا از عشق های پاک و عمیق و ناب و زیبا نمی گذرد
مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند
2 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
---------------
بوي موهات زير بارون
بوي گندم زار نمناك
بوي سبزه زار خيس
بوي خيس تن خاك
جاده هاي مهربوني
رگاي آبي دستات
غم
بارون غروب
ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل ياس
دست تو بازار خوبي
اشك تو بارون روي
مرمر ديوار خوبي
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده ي دل پاك
دل تو قبله ي اين دل
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
بوي موهات زير بارون
بوي گندم
زار نمناك
بوي شوره زار خيس
بوي خيس تن خاك
ياد بارون و تن تو
ياد بارون و تن خاك
بوي گل تو شوره زار
بوي خيس تن خاك
هميشه صداي بارون
صداي پاي تو بوده
همدم تنهايي هام
قصه هاي تو بوده
وقتي كه بارون مي باره
تو رو ياد
من مي آره
ياد گلبرگ هاي خيس
روي خاك شوره زار
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده تن پاك
دل تو قبله ي اين دل
تو تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
2 کاربر مقابل از ehsan69 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. EMPERATUR, roze sefid_12
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)