- همیشه برای نوشتن نیاز نداری دلیلی کافی یا لازم داشته باشی، شاید هم "همیشه" که نه! "هیچ وقت" برای شروع کاری- هر کاری - چندان دلیل منطقی یا عقلی لازم نیست؛ به زعم من شروع کردن مهم تر از توجیه و بونه و دلیل و آوند و سبک-سنگین کردن موقعیت است، من می توانم توالی اتفاقات منتج به این را که چرا هم اکنون در این فروم هستم را بنویسم، اما آیا بازم چیزی بر "معرفت" کسی افزوده میشود؟! من معتقدم نه! هرکس می تواند با هر بینش و شناخت و معرفتی و دانشی بیان کند که "چرا خورشید امروز طلوع کرد؟" می توان نشان داد جواب این پرسش با جواب این پرسش که "چرا "هر" روز خورشید طلوع میکند؟" متفاوت خواهد بود. بلی..انسان با واژه می اندیشد ظاهراً که اینگونه است و تمام هستی ِ اندیشه اش به "واژه"هایی که با آنان می اندیشد گره خورده است، حتی انسان ها نشان میدهند که با این "هر" در پرسش دوم چه جواب های متفاوتی می توان داد. به هر روی همانطور که پاسخ این پرسش جواب های متعددی دارد اما نمی توان آن را دلیل حقیقی برآمدن آفتاب دانست. متاسفانه من چنین می اندیشم. از این رو تمام دلایلی را که سبب رسیدن من به این فروم شده است را اگر هم بنویسم باز هم فکر میکنم علت العلل آن را نمی توان به آن معرفت پیدا کرد من که چنین فکر میکنم و از این رو فکر میکنم از آنجایی که دلیل خواستن و پیدا کردن برای هر کاری بیهوده است و تنها عذر تراشی و گونه ایی خودارضایی اندیشه ورزانه است پیدا کردن دلیلی برای نوشتن هم چیز چندان خردمندانه ای نیست. چرا می خواهی بنویسی؟ چون: می خواهم بنویسم. چرا آب در 100 درجه سلسیوس جوش می آید؟ چون: آب در 100 درجه سلسیوس جوش می آید. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ چون: ادامه تحصیل ندادم. چرا قیمت دلار 3000 تومان است، چون: قیمت دلار 3000 تومان است.