از مریم حیدر زاده بنام حسرت داشتن تو..........
از مریم حیدر زاده بنام حسرت داشتن تو..........
کاربر مقابل از zohair2765 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: باران بهاری
سنگ ها را بگو که چه اندیشه میکنند
حتی بدون بال نیز کبوتر، کبوتر است..
متن شعر حسرت داشتن تو......
مثل اون وقتا هنوز دلم برات لك مي زنه حسرت داشتن تو ، پير شده ، عينك مي زنه
صورتم سرخ شده بود ، اما حالا کبود شده جدايي يه عمر داره توي اون چك مي زنه
اوني که من نميخواستمش ولي منو ميخواست منو مي بينه يه وقت،دوباره چشمك مي زنه
يادته مشروط دوست داشتن تو شدم يه عمر؟ هنوزم کامپيوتر داره برام تك مي زنه
حالا که گذشت و رفتي و منم تموم شدم مث تو کي آدمو جاي عروسك مي زنه ؟
ديشب از خواب پريدم خوب شد ، آخه ديدم يكي داره به ماشين تو ، هي گل ميخك مي زنه
تو که تنها نبودي ، يكي پيشت نشسته بود بگذريم اين دل من هميشه با شك مي زنه
اوني که بهم مي گفت دوست دارم دوسم نداشت ديده بودم واسه ي دختره سوتك مي زنه
باورت مي شه هنوز عاشقتم اون روز خوب مي زنه « تولدت مبارك » دل هنوز واست
تو زياد دوسم نداشتي ، خوب مقصر نبودي کي مياد امضا زير قول يه کودك مي زنه ؟
نه که بچه ها بدن ، پاك و زلاله قلبشون ولي نبض عقلشون يه قدري کوچك مي زنه
فكر نكن فقط تويي رسمه يه وقتا حوصله ميره آسمون ، خودش رو جاي لك لك مي زنه
دختر همسايه مون ، نمي دونه دوس نداري داره دور قاب عكست گل و پولك مي زنه
نه که فكر کني به تو نظر داره ، مي کشمش مثلا داره رو زخمام گل پيچك مي زنه
کارش اين نيس،طفلكي شب تا سپيده مي شينه گل و بوته و شكوفه روي قلك مي زنه
راستي من چرا تو نامم اينا رو به تو مي گم نمي گم گوشاي رؤيام ديگه سمعك مي زنه
جز واسه نوار تو که توش صداي نازته به نفس هام طعم عطر سيب قندك مي زنه
نامه مو جواب نده ، دوسم نداشته باش ولي نذار اصلا نزنه قلبي که اندك مي زنه
پيش هيچ کسي نرو ، حلقه دس کسي نكن چون گناهه ، من هنوز دلم برات لك مي زنه
3 کاربر مقابل از zohair2765 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. maryam.soheyli, nazdel, باران بهاری
نشنيدي كه دلم گفت بمان ايست نرو
به خدا وقت خدا حافظي ات نيست نرو
نكند فكر كني در دل من مهر تو نيست
گوش كن نبض دلم زمزمه اش چيست نرو
كاش اين ساده دلي هاي مرا كرده قبول
به خدا در دل من مهر كسي نيست نرو
حجم شب طي شدومن پشت سرت داد زدم
كه بمان زندگيم عشق صباحيست نرو
گرچه دل دفتر عاشق شدگان سوخت ولي
باز ازان مانده هنوز اسم تو در ليست نرو
ترس من گم شدن عقربه ها نيست ولی
بي گمان راه توآخر به دو راهيست نرو
کاربر مقابل از Jalil Abbasi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: باران بهاری
به جهان خرم از انم که جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُدستی که گل اهدا می کندحودش هم بوی گل می گیرد
باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
يادم آرد روز باران
گردش يك روز دیرین
خوب و شیرین
توي جنگل هاي گيلان
كودكي ده ساله بودم
شاد و خرم
نرمو نازك
چست و چابك
با دو پاي كودكانه
مي دويدم همچو آهو
مي پريدم ازلب جوي
دور ميگشتم ز خانه
مي شنيدم از پرنده
داستان هاي نهاني
از لب باد وزنده
رازهاي زندگاني
بس گوارا بود باران
وه چه زيبا بود باران
مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني
رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني
بشنو از من كودك من
پيش چشم مرد فردا
زندگاني خواه تيره خواه روشن
هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا
این شعر از قیصر امین پور - روحش شاد
کاربر مقابل از rezabolbol عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: taraneh
تنهاشعری که حفظ کردم اینه و خیلی دوسش دارم:
“غنچه بادل گرفته گفت:
«زندگي،لب زخنده بستن است گوشه اي درون خودنشستن است.»
گل به خنده گفت:
«زندگي شكفتن است بازبان سبز رازگفتن است.»
گفتگوي غنچه وگل ازدرون باغچه
بازهم به گوش ميرسد...
توچه فكرميكني؟
راستي كدام يك درست گفته اند؟
من كه فكرميكنم
گل به راززندگي اشاره كرده است
هر چه باشد او گل است
گل يك دو پيرهن
بيش تر ز غنچه پاره كرده است”
کاربر مقابل از taraneh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: rezabolbol
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هیچت ار نیست مخور خون جگر ،
دست که هست !
بیستون را یاد آر ،
دست هایت را بسپار به کار ،
کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار!http://telegrm.me/@afra_wooden
وحشی بافقی
روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)