» لذت از داشتهها ، راز ِ شاد بودن ..اگه شاد بودن فقط یه راه داشته باشه، اون راه لذت بردن از داشته هامونه ..
اگه بخواهیم لذت بردن از زندگی و احساس شاد بودن رو به داشتن چیزایی که هنوز به دست نیاوردیم موکول کنیم ، هیچ وقت لذت خوشبختی رو نمیچشیم ..
چون همیشه چیزایی دیگهای هست که حسرت داشتن شون رو بخوریم ..
کافیه یه نگاهی به دور و برمون بندازیم و چیزایی که داریم رو ببینیم ..
وسایلی که داریم، بدن و ظاهرمون، خانواده و دوستامون ، شغلمون ..
هر کدوم ما میتونیم لیست بلند بالایی از داشته هامون تهیه کنیم و از تک تک اونا لذت ببریم ..
باید یاد بگیریم که با همین چیزهایی که داریم بهترین زندگی که ممکن رو داشته باشیم ..
شاد بودن در گرو داشتن چیزای زیاد و خاص نیست ..
مهم نیست چی داریم، مهم اینه که چطور از داشته هامون استفاده کنیم و چطور از همه اینا لذت ببریم ..
خوشبختی همینه : ) ..
خوشبختی توانایی لذت بردن از زنده بودنه ..
وقتی این توانایی رو به دست بیاریم تحمل مشکلات هم کار سختی نیست و موفقیت تو حل مشکلات و سر و کله زدن با اونا هم خودش تبدیل به یه پروسه لذت بخش میشه ، چون هر مشکلی بهمون یادآوری میکنه که برای شاد بودن و خوشبختی باید تلاش کنیم ..
4 کاربر مقابل از Hoda عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, Maroot, montazer65, pari
با زبان ِ كوفيان آشنايی ؟
همان ها كه برای حُ س ی ن نامه می نويسند كه :
بهار است ُ هوا خوش گوار ..
جوشش ِ چشمه سار است ُ سر سبزی اشجار ..
بی تو ، بهار زمستان است ُ بی تو ، زندگی ، مرگ ..
بيا ..
تا با تو نماز بگذاريم !
همه منتظرند كه به تو اقتدا كنند !
عجيب است !
چه قدر مضمون ِ اين سخنان به دعای ندبه ی ما شباهت دارد ؟!
« متی ترانا و نراک .. اترانا نحف بک »
كی شود كه تو ما را ببينی ُ ما تو را ببينيم ؟
آيا خواهی ديد كه ما به گرد ِ تو حلقه زده ايم ؟
» کنترل دخل و خرج ..
میشه آیا
ممنون مطلب جالبی بود. دقیقا همین طوره توی جامعه ما و خصوصا هر چقدر به سمت جامعه روستایی تر پیش میریم تصور اجتماع به زن تصور صحیحی نیست در واقع زن خوب زنی هست که خودش را برای خانوادش قربانی کنه و زنی که به خودش اهمیت میده نوعی ادم خوش گذران و بی فکر تلقی میشه. در حالی که سلامت روحی زن به شدت بر سلامت جامعه تاثیر گذاره
کاربر مقابل از baran2910 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: Hoda
سلام هدا خانم.
مطالب فوق الذکر باید از زمان کودکی و از خانواده شروع شود ولی وقتی شخصیت فرد شکل گرفت کار مشکلی است تغییر آن با توجه به فرهنگ جامعه ما . در یک جلسه که دانشجویان کارشناسی ارشد مردم شناسی دانشگاه تهران همراه استاد دکتر روح الامینی آمده بودند اردوی علمی یک دانشجوی دختر ژاپنی میگفت من از دوازده سالگی مسافرت میکردم به تنهایی در صورتیکه در فرهنگ شما این عیب دانسته میشود و دانشجوی خانم دیگری که ایرانی بود گفت من برادرم دکتر است ولی با اومدنم به این اردو مخالف بود و گریه افتاد حالا شما بفرماییدوقتی تحصیل کردگان ما این تفکر را دارند وای بحال بیسوادان ماو چگونه یک خانم به تنهایی مسافرت برود تا ترسش بریزدو شجاعتش را بدست آورد؟یا ریسک کند و از عواقبش نترسد؟؟؟؟؟؟
سلام آقا نیما ؛
ممنون برای نظر ،
حرف ِ شما کاملاً درسته و ما خانم ها با محدودیت های زیادی روبرو هستیم ،
نوع ِ تربیت ُ شرایط ِ زندگیمون با خانم های کشورهای دیگه متفاوت هست !
ولی این ب این معنا نیست ک ما خیلی در مضیقه هستیم ُ نمیتونیم برای خودمون کاری انجام بدیم !
ما میتونیم با کوچکترین ِ کارها شاد بشیم ُ از رُکود در بیایم !
+ اینکه باید از دوران ِ کودکی شروع بشه رو قبول ندارم !
ما همیشه میتونیم ب اتفاق های مثبت در زندگی برسیم ! البته اگر خودمون بخوایم و با تلاش : )
با زبان ِ كوفيان آشنايی ؟
همان ها كه برای حُ س ی ن نامه می نويسند كه :
بهار است ُ هوا خوش گوار ..
جوشش ِ چشمه سار است ُ سر سبزی اشجار ..
بی تو ، بهار زمستان است ُ بی تو ، زندگی ، مرگ ..
بيا ..
تا با تو نماز بگذاريم !
همه منتظرند كه به تو اقتدا كنند !
عجيب است !
چه قدر مضمون ِ اين سخنان به دعای ندبه ی ما شباهت دارد ؟!
« متی ترانا و نراک .. اترانا نحف بک »
كی شود كه تو ما را ببينی ُ ما تو را ببينيم ؟
آيا خواهی ديد كه ما به گرد ِ تو حلقه زده ايم ؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)