ماهمه به نوای موسیقی گوش می دهیم ولی هرکس به نسبت ذوق و ادراکش از آن بهره مند می شود. مسئله گوش دادن به موسیقی و ادراک کردن آن موقعی کاملاً بر ما معلوم می شود که ما اجزاء و ارکان و همچنین عناصر آن را از یکدیگر جدا سازیم، یعنی هر قطعه موسیقی را تجزیه کنیم و تاثیر قسمتهای مختلف آن را مورد مطالعه قرار دهیم.
ما به ۳ طریق به موسیقی گوش می دهیم و تحت تاثیر آن قرار می گیریم:
- طریق حسی طریق وصفی طریق موسیقی
طریق حسی: آسان ترین طریق گوش دادن به موسیقی این است که شخص فقط به خاطر تاثیری که اصوات موسیقی در او دارند به آن گوش دهد این طریق را طریق حسی می نامند. مثلا شما رادیوی خود را روشن می کنید و در همان حینی که سرگرم انجام دادن کاری هستید موسیقی آن را می شنوید بدون آن که فکر خود را به کار بیندازید در فضایی که موسیقی ایجاد کرده غرق می شوید. حالت خوشی که از این طریق حاصل می شود در نتیجه تاثیر اصوات موسیقی است.
محظوظ شدن از موسیقی به طریق حسی اهمیت زیادی دارد ولی به تنهایی کافی نیست و احتیاجات ذوقی و معنوی شنونده را کاملا رفع نمی سازد. تاثیر موسیقی از طریق حسی در عادی ترین افراد بشر کافی ترین دلیل اهمیت آنست.
*برای بهتر درک کردن موسیقی لازم است طریق حسی که ابتدائی ترین طرق گوش دادن به موسیقی است نیز مورد مطالعه قرار گیرد.
طریق وصفی: موسیقی معنا و مفهومی دارد که وصف آن با کلمه مقدور نیست.مصنفان موسیقی از صحبت کردن در اطراف حالت وصفی موسیقی همیشه شرم دارند و عموما از بحث کردن آن شانه خالی می کنند. استراوینسکی(Stravinski) در کتابی نوشته است که آثار موسیقی من هر یک موضوع مستقلی دارد و دارای مفهوم و معنای مخصوص به خود می باشد علت اینکه استراوینسکی به این صراحت این مطلب را گفته این است که بسیاری از مردم سعی دارند برای آثار موسیقی معانی و توجیهات عجیب و غریب درست کنند.
به طور کلی در تمام آثار موسیقی نغمه ها و الحان دارای معانی خاصی است که مجموع آنها فلسفه و مفهوم کلی آن قطعه می باشد.
افراد عادی مخصوصا جوانان همیشه دنبال کلمات و عباراتی می گردند که با آن تاثیر موسیقی را در خودشان توصیف کنند . به همین دلیل است که آثار چایکوفسکی را از آثار بتهوون بهتر می دانند چون تعبیر آثار بتهوون بسیار مشکل است. یعنی منظور بتهوون را با اشکال فراوان می توان فهمید به همین جهت است که عموم نقادان جهان بتهوون را بزرگترین مصنف موسیقی می دانند.
** هر اثری که دارای یک مضمون ساده باشد فهمش آسان است ولی به تدریج مبتذل می شود. خاصیت یک شاهکار بزرگ این است که هر بار شما آن را می شنوید معنای تازه ای برای شما دارد و هرگز کهنه نمی شود.
اگر برایتان میسر باشد به تمهای ۴۸ قطعه فوگ باخ گوش دهید. فوری متوجه خواهید شد که هر تم معرف یک دنیا حس و معنا است. اگر قطعه مورد نظر یک شاهکار بزرگ موسیقی است توقع نداشته باشید هر وقت آنرا می شنوید همان احساس قبلی در شما ایجاد شود.
طریق موسیقی: علاقمند به موسیقی هنگام گوش دادن به موسیقی هر ۳ طریق را در نظر گرفته و علاوه بر اینکه از آن لذت می برد از آن انتقاد هم می کند. یک مثال ساده این است که شما به تماشا خانه می روید به وجود صحنه نمایش و هنر پیشه ها آگاه هستید و دیدن اینها در شما احساس لذت می کند.(طریق حسی) و وقتی در نتیجه اتفاقاتی که در روی صحنه رخ می دهد احساسات مختلفی از قبیل خوشحالی، ترحم ویا خشم در شما ایجاد می شود. (طریق وصفی) و استفاده از داستان نمایش شبیه طریقی است که ما در موسیقی آن را طریق موسیقی می خوانیم.
بدیهی است که وقتی شخص به تماشا خانه می رود هیچ یک از عناصر را جدا از هم مورد توجه قرار نمی دهد بلکه تمام آنها با هم در او موثر است.
***نکته پایانی: اگر بخواهید از موسیقی بیشتر لذت ببرید باید بیشتر به آن گوش دهید. تفاوتی نمی کند که آثار موتزارت(Mozart) را بشنوید یا آثار دوک الینگتون(Duke Ellington). نکته مهم این است که فهم شما در موسیقی فقط با شنیدن آثار موسیقی زیاد می شود. البته کافی نیست موسیقی را بشنوید بلکه با توجه به آن گوش بدهید و سعی کنید از آن چیزی درک کنید.
منبع:چگونه از موسیقی لذت ببریم- آرون کوپلند-ترجمه: دکتر مهدی فروغ- انتشارات نگاه